جدول جو
جدول جو

معنی چای قشلاق - جستجوی لغت در جدول جو

چای قشلاق
(قِ)
دهی است از جزء دهستان اوریاد بخش ماه نشان شهرستان زنجان که در 48هزارگزی شمال باختری ماه نشان و 30هزارگزی راه مالرو عمومی واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و 209 تن سکنۀ ترک زبان دارد. آبش از رود خانه علم کندی، محصولش غلات، بنشن و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی گلیم و جاجیم بافی و راهش مالرواست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قِ)
دهی است جزء دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان که در 51 هزارگزی باختر قیدار و 39 هزارگزی راه کاروان رو عمومی واقع شده است. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر با 241 تن سکنه که آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و گلیم و جاجیم بافی و راه آن مالرو است. سکنۀ آن از ایلات شاهسون افشار هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر که در25 هزارگزی خاوری اهر و هفت هزار و پانصدگزی شوسۀ اهر به خیاو واقع است. ناحیه ایست کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 330 تن سکنه، آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان فرش و گلیم بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
دهی است جزء دهستان اوریاد بخش ماه نشان شهرستان زنجان 48 هزارگزی شمال باختری ماه نشان 27 هزارگزی راه عمومی، کوهستانی سردسیر با 422 تن سکنه آب آن از رودخانه علم کندی. محصول آنجا غلات بن شن، لبنیات، عسل، شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی قالیچه و گلیم و جاجیم بافی، راه آن مالرو است. معادن مس و طلا در 5 هزارگزی شمال خاوری این ده کنار رودخانه واقع، قبل از 1320 اقدام به استخراج آن ها شده بود که بعد از آن تاریخ راکد ماند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
دهی است از دهستان قوری چای بخش قره آغاج شهرستان مراغه، واقع در 30 هزارگزی شمال باختری قره آغاج، و یک هزارگزی جنوب راه شوسۀ مراغه به میانه. کوهستانی و هوای آن معتدل مالاریائی، آب آن از رود خانه جیران و چشمه. محصول آن غلات نخود و بزرک است، 65 تن سکنه دارد که به زراعت اشتغال دارند. از صنایع دستی جاجیم بافی در آن معمول است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
روستایی از دهستان قرق گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی